دوّار ترین حرکت ِ خطی

پی فانوسیم . امید است ببینیم

دوّار ترین حرکت ِ خطی

پی فانوسیم . امید است ببینیم

دوّار ترین حرکت ِ خطی

روزگار خوبی است
همه چیز در تعادل است
عشق ، اندوه ، آفتاب داغ پیش از ظهر
و نسیم خنک بعد از ظهر
«سید علی میر افضلی»

آخرین نویسه ها
  • ۹۸/۱۲/۰۳
    RED
  • ۹۸/۱۲/۰۲
    T
  • ۹۸/۱۰/۰۴
    C

گزارش شماره دوم

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

مریخی های عزیز

مدت طولانی است که از شما دورم و کم کم دارد یادم می رود خاک مریخ سرخ بود یا آجری یا چه. یک تکه سنگ از وطن برایم بفرستید. اینجا نوشتن کار سختی ست. کاغذهایشان شلخته و پلخته ست و جوهرهایشان بی اعتبار. هر چیزی که ببینید در مدت کوووتاهی از حافظه تان پاک می شود، و اگر روی کاغذ بیاورید، انگار همه آن را فهمیده اند. آمدم برایتان از کشف جدیدی بنویسم تا فقط برای من باشد و شما ، دیدم کاغذ را امنیتی نیست، گفتم به این خط بی سیم زمینی وصل شوم، دریغ که سرعت اتصال از سرعت پاک شدن حافظه م کمتر بود و اینجا دیگر هیچ چیز یادم نیست.

اینجا باران گرفته، همانطور که مستحضرید و از بالا رصد کرده اید. اینجا وقتی باران می گیرد، آدم ها حالشان عوض می شود. سازهای زهی شان را که بر می دارند، غصه دل آدم را پر می کند. آن قدر چشم هایم را موقع دیدن سازهایشان درشت کردم، که یکی را گرفتند و دادند به دستم. نگفتم بلد نیستم. نگفتم دستم به ساز شماها نمی رود. ساز را گرفتم و گوشه ی اتاق نشاندم.

اینجا یک فرهاد هست که می گوید ای کاش آدمی، وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست. کاش مریخ را می آوردم زمین. شما را به عطارد، مشتی خاک برایم بفرستید.


با سپاس

مامور شما

  • میم. صاد

که می پزد دل من

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۰۵ ب.ظ

همه حرفاشو زد

سوالاشو پرسید

جوابایی که دلش می خواست شنید

رفت

خیره موندم به جای خالی ش

زیرلب جوابایی رو دادم، که باید می شنید. ولی نبود. منم هنوز جرئت گفتنشونو نداشتم.

  • میم. صاد

طوسی

سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۵ ب.ظ

خورد زمین. جوری دستش رو آسفالت کشیده شد که اگه چشمش به مامانش میفتد یا مخصوصا باباش، حتما شروع می کرد به گریه.

ولی چشمش افتاد به دست کر و کثیفی که دراز شده بود جلوش تا بلندش کنه

  • میم. صاد

چهلمین

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ ق.ظ

قل قل قل تالاپ تالاپ

قل قل قل تالاپ تالاپ

چرخ میزدن رو سطح آب

تو تاریکی، چن تا حباب

  • میم. صاد

تاری شدید

پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۵۶ ب.ظ

زیر آتیشی رو روشن نکن که باز من بمونم و خاکسترش ..

  • میم. صاد

زندگی، همانطور که قولش را گرفته بودیم

دوشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۲۷ ب.ظ
با وقاری که شبیه سن و سالش نبود، یک بار کوتاه دستش را روی زنگ فشار داد، بعد دست هایش را پشت سرش به هم گره زد، و شق و رق ایستاد. انگار حواسش بود از چشمی در چگونه به نظر می رسد. چرخیدن کلید توی در، برایش فرصت خرید تا همه ی صدایش را جمع کند، به محض چشم تو چشم شدن ، سلام بلندی کرد. با کوله باااااری از شرمندگی، خبرش کردم که امروز باید تنها بازی کند، هم بازی اش در دسترس نیست!
صاف ایستاده بود و نگاهم می کرد، من هم با شرمندگی و دستپاچگی دنبال جمله ی تسکین دهنده ای می گشتم، دست آخر گفتم "یک ساعت دیگه میرسه ها، اونوقت میاد دنبالت که .." گفت "دیره". گفتم "شایدم خلوت باشه راه نیم سا.. " گفت "نه، دیره". چرخید دستش را به آسانسور گرفت، گفت "خداخافظ".
  • میم. صاد

تکرار

يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ

جمله رو یه بار میگه و صد بار اصلاحیه میزنه پشتش که مفهوم درست برسه

فارغ از این که من یه کلمه م از جمله ش نشنیدم، انقدر لحنش مستقیم رسونده بود حرفشو، صاف و مستقیم و تند، که اضافه کاری بود گوش کردن

- ک مثل کپل، صحرا شده پر ز گل !

  • میم. صاد

Dance

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۲۶ ب.ظ
نمیدونم چرا دست آدما رو کیبورد، برام حرمت ش مثه رقص دست هاست روی پیانو. حتی شور صدای کیبورد تو سرم شبیه شور صدای پیانو ترجمه میشه!
[تعجب می کند،  کمی می خندد، می رود ]
  • میم. صاد

بماند که از سر برود

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۱۹ ب.ظ

- و من تنها حسی که از فاصله ای بسیار دور و مه آلود تشخیص ش می دهم، حس شرم است، شرم از اینکه مبادا شاخ در آورده باشم؛ بله، شاخ.چرا، چرا. باید شاخ در آورده باشم این را احساس می کنم -

و هیچ حیرت نمی کند قیس از این که دستش بی اختیار بالا می رود، از برابر پلک های بسته اش می گذرد و پیشانی اش را لمس می کند. شاید نه به ظاهر اما در باطن خود شاخ ها را می بیند روی پیشانی. پس بدیهی ست که سزاوار ریشخند می بیند خود را.

- می بینندم و نگاهم می کنند، همه جور مردمانی که من نمی بینم شان -



:: سلوک - محمود دولت آبادی ::

  • میم. صاد

هیس

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۴ ب.ظ

یک طوری ست که آدم به اندازه موهای سرش راز داشته باشد.

بد نیست  ، عجیب هم نیست، اما یک طوری ست

[سرش را پایین انداخته و کمی این پا و آن پا می کند]

  • میم. صاد