بعد چی

باید پاشم سیمان بردارم، محکم کنم این دلو.

سیمان بردارم پر کنم این کله رو.

 

Fine

من حالم خوب است و می دانم خوب یعنی آگاهی تمام حواس پنجگانه از وضعیت فعلی. فارغ از مطلوب بودن یا نبودنش.
و من حالم خیلی خوب است.

لاتین

ترم های آخر کانون بود. داشتیم یاد می گرفتیم چطور باید با اجنبی ها ارتباط برقرار کرد، حرف زد، محترم جلوه کرد، و زنده ماند.

Avoid controversial issues
گفتند جالب نیست سرت را بالا بگیری، چشم در چشم طرف تمام شبکه های خبری را با مجری هایشان نشخوار کنی و راجع به سیا_ستهای نوین واستکبار جهانی حرف بزنی
Avoid controversial issues
گفتندجالب نیست اثبات کنی همه ی دیگرانی که با تو فرق دارند اشتباه می روند
Avoid controversial issues
گفتند جالب نیست از هر ده جمله ی یک چشم آبی، با نه تایش بدون هیچ توضیحی مخالفت کنی

به چشم آبی ها که رسیدیم محترم بودیم. حرف زدیم. زنده ماندیم. نشخوارهایمان ماند برای آنها که آسمانشان با ما یک رنگ بود.عقده هایشان شبیه ما بود. فرکانس صدایشان شبیه ما بود.
صدایمان را مینداختیم سر گلویمان و شروع می کردیم به حرف زدن. نگران نبودیم کسی بپرد وسط نطق مان، چون صدای ما زیر این آسمان که از چشم آبی ها صد فرسخ دور است، اجازه دارد بلند  ِ بلند باشد و هر صدای ناموزونی را که به مذاق ما خوش نیاید، خفه کند.
صدا خفه کن های اورجینالی هستیم. بهتر از آنها که در فرنگ سر اسلحه ها، قبل شلیک، می زنند.